کم آویز

خاطرات کوهستان

کم آویز

خاطرات کوهستان

با خیام

گویند کسان ، بهشت با حور خوش است       من می گوییم که آب انگور خوش است 

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار            که آواز دهل شنیدن از دور خوش است

یلدا

ما طبع هنری نداریم که بخوایم به شیوه ادبی از یلدا بگیم ولی یکمی دلمون گرفت و آزرده خاطر شدیم وقتی از خیلیها پرسیدم شب یلدا چیکاره بودید و جواب شنیدیم ساعت 10 زدیم به خواب. 

در آیین ایران باستان یلدا شبی اساطیری با رسوم خاص بوده و درسته که در رژیم کنونی نسبت به این رسومات بی توجهی میشه ولی خود ما نباید بی تفاوت از کنار هویت تاریخی و فرهنگیمون بگذریم. چطور می تونیم به مناسبت Valentine خودمون رو خفه کنیم ولی نمی تونیم مراسمات تاریخی اینچینی رو دوباره بازتولید کنیم ؟؟؟؟؟ 

بگذریم ................ 

جای شما خالی ما که طبق رسم هر ساله، کل فامیل جمع شدیم خونه پدربزرگ و بعد از خوردن شام و میوه و آجیل تا سرحد مرگ !!! شروع کردیم بازی ورق و تا ساعت 2 نصفه شب بازیمون ادامه پیدا کرد. 5 دست بردیم و 2دست باختیم . بقیه هم که بازی نمی کردن دور عموی بزرگ ما جمع شده بودن و به حافظ تفال می زدن. خلاصه خیلی خوش گذشت اگرچه خیلی دوست داشتم یلدام رو توی کوه و زیر قله به صبح برسونم که به خاطر احترام به فامیل از خیرش گذشتم .....

صعود به قله هماگ

بعد از اینکه برا شیرکوه کلی برنامه ریزی کردیم و آخرش هم به دلیل گیر نیومدن بلیط برنامه مون کنسل شد، کلی افسرده شدیم و از اونجایی که تو خونه هم نمی تونستیم بمونیم تصمیم گرفتیم به همراه گروه کوهنوردی شرکت نفت که یه صعود سراسری داشتن در تاریخ 27/9/87 عازم منطقه هماگ شویم. 

1-قله ای که ما صعود کردیم اسمش بوسر استون بود(مطمئن نیستم درست نوشته باشم) با ارتفاع 3000 متر و شروع حرکت از روستای توتنگ (1370 متر) بود. 

2-در مسیر صعود و در ارتفاع 1950 متر یه چشمه وجود داره و اسم اون منطقه کوه باز ، زمان رسیدن به چشمه از روستا 3 ساعت بود. 

3- از چشمه تا قله 4 ساعت کوهپیمایی داشتیم و ساعت 12 ظهر قله بودیم.

ادامه مطلب ...